داستان مهارت معلمی قسمت دوم

ساخت وبلاگ

خانم حسینی قبل از آنکه مدرسه را به قصد خانه ترک کند، یادش آمد، فردا یکشنبه است، به سمت دفتر مدرسه رفت، باید با خانم جلالی مدیر مدرسه صحبت می کرد، اگر نمی توانست برنامه کلاسهای دانشگاه را با برنامه کاری اش در مدرسه تنظیم کند، خیلی بد میشد. با اضطراب قدم به دفتر مدیرگذاشت.

«سلام خانم جلالی، خسته نباشید.»

«سلام همکارِ محترم سلامت باشید، هنوز نرفتید؟»

خانم حسینی گفت: « خیر، عرضی داشتم خدمتتون، من امسال کارشناسی ارشد رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش قبول شده ام، از فردا هم کلاسهای دانشگاه شروع میشه،»

خانم جلالی با مهربانی گفت: « مبارک باشه خانم، پس شیرینی چی شد؟ »

خانم حسینی با خجالت جواب داد: « چشم حتماً شیرینی میارم خدمتتون. راستش را بخواهید یک مشکلی داشتم، دانشگاه روزهای یکشنبه برامون کلاس گذاشته، از طرفی یکشنبه ها مدرسه هم کلاس دارم، می خواستم لطف کنید، اگر برای شما امکان داره برنامه روز یکشنبه بنده را با برنامه سه شنبه خانم رحمانی جابجا کنید، البته قبلا با خانم رحمانی هماهنگ کردم، ایشون قبول کردند، فقط مونده رضایت شما؟»

خانم جلالی همین طور که به حرفهای خانم حسینی گوش می کرد، برنامه هفتگی مدرسه را از نظر گذراند و بعد فکری کرد: «اووم...» و گفت: « شما از دبیران پرتلاش مدرسه هستید و همیشه با دفتر همکاری می کنید، به نظر من این جابجایی مشکلی ایجاد نمی کنه، منم حرفی ندارم، انشاالله ادامه تحصیل باعث موفقیت هر چه بیشتر شما در شغل معلمی بشه.»

 رضایت خانم جلالی لبخندی از جنس دلگرمی و آرامش بر لبهای خانم حسینی نشاند، او با گرمی دستهای خانم جلالی را در دست گرفت و با محبت گفت: «ممنونم از لطفی که در حقم کردید، انشاالله براتون جبران کنم.»

از مدرسه که بیرون می رفت، با خودش گفت، چه دل خوشی دارد خانم جلالی، اگر خدا بخواهد بعد از ادامه تحصیل وارد آموزش عالی می شوم و از سرو کله زدن با بچه های مدرسه راحت خواهم شد...

این داستان ادامه دارد...

دومین سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی...
ما را در سایت دومین سالگرد ارتحال آیت الله هاشمی رفسنجانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iranianpresidentquestion19 بازدید : 73 تاريخ : شنبه 22 دی 1397 ساعت: 21:38